محمد محمود طبلاوی |
زندگی نامه محمد محمود طبلاوی |
|
محمد محمود طبلاوی |
زندگی نامه محمد محمود طبلاوی |
|
|
|
|
|
|
|
خداوند همان گونه كه بر ما تكالیفى واجب كرده است، وظایفى را هم بر خود مقرّر فرموده از جمله: هدایت كردن، رزق دادن، لطف كردن و پیروزى و غلبهى دین خدا ولى شرط بهرهمند شدن از رحمت الهى، رحم به بندگان است. چنان كه در حدیث آمده است: «من لا یرحم لا یرحم» (كنز العمّال، ج 3، ص 162)
قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّكُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُۆْمِنُونَ (انعام ـ 12)
بگو: آنچه در آسمانها و زمین است براى كیست؟ بگو: براى خداوند است كه بر خود، رحمت را مقرّر كرده است. او قطعاً شما را در روز قیامت كه شكّى در آن نیست جمع خواهد كرد. كسانى كه خود را باختند (و با هدر دادن استعدادها، به جاى رشد، سقوط كردند) همانان ایمان نمىآورند.
موضوع وجوب رحمت بر خدا، در قرآن دو بار آن هم در این سوره (آیات 12 و 54) آمده است.
سلمان از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نقل كرده كه فرمود: رحمت خداوند، صد درجه است، یك درجهى آن، منشأ همهى الطاف الهى در دنیا شده است، خداوند در قیامت، با همهى صد درجه رحمت خود با مردم معامله خواهد كرد.
قرآن، رحمت الهى را شامل همه چیز مىداند: «رَحمَتى وَسعت كلّ شىء»(اعراف، 156) و این رحمت، مصداقهاى فراوان دارد از جمله: باران، باد، شب و روز، پیامبر، قرآن، تورات، آزادى، علاقه به همسر، گیاهان و میوهها، پذیرش توبه و ...
به طور کلی هستى بر اساس رحمت است و رحمت الهى بر همه چیز و همه جا گسترده است.
یکی از مصداق های رحمت الهی پذیرش توبه است. درهاى غفران و رحمت به روى همه بندگان بدون استثناء گشوده است مشروط بر اینكه بعد از ارتكاب گناه به خود آیند، و تغییر مسیر دهند، رو به سوى درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسلیم باشند و با عمل، صداقت خود را در این توبه و انابه نشان دهند، به این ترتیب نه شرك از آن مستثناست و نه غیر آن، و نیز مشروط بودن این عفو عمومى و رحمت واسعه به شرائطى غیر قابل انكار است.
اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مىشود، باور كن كه راست و درست است هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مىخواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت. شنيدهايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مىكرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مىشويد. پاى منبر يك نفر دهاتى كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره راههاى دور را طى مىكرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه مىخواست برگردد ما چرا خودبخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مىرويم گفت بسم الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك روز به فكر رفت و گفت آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مىآيد آن طرف. ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمىآئى؟ گفت نمىشود. گفت همان كه ياد من دادى، بخوان و بيا. گفت آنكه تو دارى من ندارم
معارفى از قرآن
شهيد محراب آيت الله دستغيب (ره)