در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان در سجیه دید. جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این پدیده زیبا بوجود می آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.
(اینجا محل تصویر است هر کار کردم تصویر paste نمیشه. چطوری تصویر رو نمایش بدم؟)
در شمالی ترین،شهر دانمارکی ها می توان یک نشانه قرآنی را دید. در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان در سجیه دید. جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این پدیده زیبا بوجود می آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.
در قرآن بارها از آیات و نشانه های خداوند شنیده اید. اما هیچ گاه به آنها در اطرافمان توجه نکرده ایم. این یکی از همان نشانه های است که خداوند در آیات مختلف درباره آن سخن گفته است. با دیدن این مناظر عجیب و زیبا، می توان بیشتر تعمق کرد.
سورة مباركه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ (19) بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ (20) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (21) يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دريا را به گونه اي روان كرد كه با هم برخورد كنند.20. اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نمي کنند.21. پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى شود.
سوره مباركه فرقان آیه 53:
« و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آن دو حريمي استوار قرار داد.
سوره مباركه فاطر آيه 12:
وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْب فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
اين دو دريا يکسان نيستند: يکی آبش شيرين و گواراست و يکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خوريد، و از آنها چيزهايی برای آرايش تن خويش بيرون می کشيد و می بينی که کشتي ها برای يافتن روزی و غنيمت، آب را می شکافند و پيش می روند، باشد که سپاسگزار باشيد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین
و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطیّبین الطّاهرین الهداة المیامین
برآیند نیمقرن حوزة درس حضرت آیت الله العظمی خوئی (قدس سره) چنان والا و نمایان بوده است که میتوان آن را پربارترین و نابترین دستاورد اندیشة اسلامی در عرصه علوم و معارف دینی برشمرد؛ زیرا در آن حوزه، فضلا و اندیشمندان بزرگی به علمآموزی پرداختهاند که هر یک به سهم خود مسئولیت پیگیری اندیشه و ایدههای ناب استاد و تلاش های وی در راه اسلام و علم و جامعه را بر دوش گرفته وامروز بیشتر آنان خود از استادان حوزههای مختلف علمیه بهخصوص در نجف اشرف به شمار میروند و حتی برخی از آنان به شایستگی و جایگاه علمی و اجتماعیِ چندانی رسیدهاند که خود بهتنهایی میتوانند مسئولیت پرورش و آموزش و هدایت امت اسلام را در روزگار ما عهده دار شوند.
یکی از تأثیر گذارترین و برجسته ترین این بزرگان، استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله العظمی سیدعلی حسینی سیستانی (دام ظله) از نامورترین شاگردان حوزة درس مرحوم آیت الله العظمی خوئی (قدس سره) در نبوغ و دانش و فضل و شایستگی میباشند که در این نوشتار به برخی از ابعاد گوناگون شخصیت این چهرة بزرگ علمی خواهیم پرداخت.
ایشان در نهم ربیع الاول سال 1349 هجری قمری در خانوادهای متدین ومشهور به علم و دانش در مشهد مقدس رضوی به دنیا آمد. پدرش «سید محمّد باقر»عالمی مقدّس ، و مادرش علویهای والا مقام ، فرزند «علاّمه سیّد رضا مهربانی سرابی» بود. جدّ وی عالم جلیل القدر «سیدعلی سیستانی» بود که علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام الشیعه در بارهاش چنین آورده است:
« وی از شاگردان ملاعلی نهاوندی در نجف اشرف، و از شاگردان مجدّد شیرازی در سامرّا بود. وپس از آن در زمره خواص سیداسماعیل صدر در آمد و در حدود سال 1318 هجری به مشهد امام رضا (علیه السلام) بازگشت و در آن جا رحل اقامت افکند و با بهره وافری که از دانشِ و پارسایی و صلاح برده بود، به جایگاه بلندی دست یافت« .
پشم فروش، مريم
قرآن، معجزه جاويد پيامبر، از نازل شدن آن دو هدف و منظور وجود داشته،اثبات اينكه قرآن كلام خدا و معجزهِ خاتم و خاتم معجزات است و ديگر اينكه هدايت بشر به راه راست باشد.(1) قرآن معجزهاي است "گويا"، "جاوداني"، "جهاني" و "روحاني" (2)زيرا پيامبران پيشين ميبايست همراه معجزات خود باشند، و براي اثبات اعجاز آن مخالفان را دعوت به مقابله به مثل كنند. در حقيقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار پيامبران را تكميل ميكرد.اين گفته در مورد معجزات ديگر پيامبر اسلام غير ازقرآن نيز صادق است.
گويا بودن قرآن
قرآن يك معجزه گويااست. نيازي به معرفي ندارد. خودش بسوي خود دعوت ميكند، مخالفان را به مبارزه ميخواند، محكوم ميسازد، و از ميدان مبارزه پيروز بيرون ميآيد، لذا پس از وفات پيامبراسلام(ص) همانند زمان حيات او به دعوت خود ادامه ميدهد،هم دين است و هم معجزه، براي اثبات آن هم قانون است و هم سند صحت قانون.
ســــرآغــــاز گفـتــار نام خــداست
که رحمتگر و مهـربان خلـق راست
چو لرزد زمین با تکانی سترگ برون افکنـــــد رازهــــای بزرگ
در آن روز محشـــر بگـویـد بشـــر زمین را چه آمـد بلایی به شر
زمین خلق را سازد آگه ز کـار که این است دستور پروردگـار
پراکنــده خیـــزنـــذ مردم ز گــــور ببینند اعمــــال نیک و فُجــــور
اگـــر قــدر یک ذرّه کـــار نکــــــــو بکرده ست پاداش آن، بیند او
و گـر قدر یک ذره کرده ست شر جزایش در آن روز بینــد بشـــر
آن روز که انسان تمام اعمالش را مى بیند!
همان گونه که در بیان محتواى سوره اشاره شد، آغاز این سوره، همراه است با بیان بعضى از حوادث هول انگیز و وحشتناک پایان این جهان و شروع رستاخیز.
نخست مى فرماید:« هنگامى که زمین شدیداً به لرزه در آید.»
و چنان زیر و رو شود که« بارهاى سنگینى را که در درون دارد خارج سازد.»
تعبیر به زِلْزالَها«: زلزله اش» یا اشاره به این است که: در آن روز، تمام کره زمین به لرزه در مى آید( بر خلاف زلزله هاى معمولى که همه آنها موضعى و مقطعى است.) و یا اشاره به زلزله معهود، یعنى زلزله رستاخیز است.
در این که: منظور از أَثْقال«: بارهاى سنگین» چیست؟ مفسران تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند:
بعضى گفته اند: منظور انسان ها هستند که با زلزله رستاخیز از درون قبرها به خارج پرتاب مى شوند، نظیر آنچه در سوره« انشقاق» آیه ۴ آمده است.
و بعضى گفته اند: گنج هاى درون خود را بیرون مى ریزد، و مایه حسرت دنیاپرستان بى خبر مى گردد.
این احتمال نیز وجود دارد: منظور بیرون فرستادن مواد سنگین و مذاب درون زمین است، که معمولاً کمى از آن به هنگام آتشفشان ها و زلزله ها بیرون مى ریزد، در پایان جهان، آنچه در درون زمین است، به دنبال آن زلزله عظیم به بیرون پرتاب مى شود.
تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند جمع میان این تفاسیر نیز بعید نیست.
به هر حال، در آن روز انسان از دیدن این صحنه بى سابقه، سخت متوحش مى شود، و مى گوید:« چه مى شود که زمین این گونه به لرزه در آمده است، و آنچه در درون داشته بیرون ریخته؟»
گر چه، بعضى« انسان» را در اینجا به خصوص انسان هاى کافر تفسیر کرده اند، که در مسأله معاد و رستاخیز شک و تردید داشته اند، ولى ظاهر این است: انسان در اینجا معنى گسترده اى دارد که همگان را شامل مى شود; زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز، مخصوص به کافران نیست.
آیا این تعجب و سؤالِ ناشى از آن، مربوط به« نفخه اولى» است یا« دوم»؟
ظاهر این است: همان نفخه اولى است که نفخه پایان جهان است; زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ مى دهد.
این احتمال نیز داده شده است: منظور نفخه رستاخیز، زنده شدن مردگان، و بیرون ریختن آنها از درون زمین مى باشد; زیرا آیات بعد نیز، همه مربوط به نفخه دوم است.
ولى از آنجا که در آیات قرآن، کراراً حوادث این دو نفخه با هم ذکر شده، تفسیر اول با توجه به بیان زلزله وحشتناک پایان جهان مناسب تر به نظر مى رسد، و در این صورت، منظور از« أثقال» زمین، معادن، گنج ها و مواد مذاب درون آن است.